هاوارد هاکس

کمدی با سینمای‌اش آمیخته بود. باورکردنی نیست که می‌توان همکاری چند نفره با کلانتر را، در ریوبراوو (1959)، با تبدیل شدن کدو تنبل و موش در سیندرلا مقایسه کرد: چند پیش‌پاافتاده قهرمان ما را برای رسیدن به هدف‌اش یاری می‌دهند. اما چنین است. شاید بوگارت نمی‌دانست که در داشتن و نداشتن (1944) در حال ارایه‌ی مضحکه‌ای از خودست. والتِر بِرنان و لُرِن باکال زیر لبی و از روی شانه او را می‌دیدند و می‌خندیدند: آدمِ محتاجِ سرپرستی‌ای که رویایِ سیاسی شدن داشت. جوهره‌ی کار هاکس بود که گویی در کنایه‌ای تاریخ سینما را بازتاب می‌داد. شاید چون تکرارشوندگی سینما را در پرداخت‌های‌اش ناچیز می‌شمرد.[1] قهرمانان جدی او با تکه‌ها و متلک‌های‌شان دوست‌داشتنی می‌شدند. جان وین

رنگی که بر بازیگران می‌پاشید تا پایان دوره‌ی حرفه‌ای با ایشان می‌ماند. کَری گرانت آیا از سایه‌ی دستیار همه‌کاره‌ی او (1940) رها شد؟ کاترین هِپبُرن پرورش بیبی (1938)…

شخصیت مریلین مُنرو در یکی از ایده‌آل‌ترین کارهای‌اش به شمایلی که در ملودرام‌های کمدی می‌شناسیم به کاری از هاکس وابسته است: میمون‌بازی (1952). ترانه‌ی او در آقایان موبورها را ترجیح می‌دهند (1953) بارها به‌وسیله‌ی خوانندگان با لباس صورتی‌ای اجرا شد: مَدُنا، کیدمَن و بیانسه چند نفر آنان هستند.

هاکس را استاد گونه‌ها دانسته‌اند. در همه‌ی گونه‌ها فیلم ساخت. اما بیش از همه، اهمیت او در طنز شاخصی بود که به‌کار می‌برد. اگر بر اساس ناالگوها[2]در مورد گونه‌ی سینمایی بحث کنیم، بهترین نمونه هاکس است. ناپیدا‌هایی را درون بافت گونه به‌شکلی نامحسوس می‌گنجاند. وسترنی می‌ساخت که دوئل نداشت: ریوبراوو؛ جنایی‌ بدون قاتل: خواب ابدی (1946)؛ و کمدی‌ بدون کمدین: آتیش‌پاره (1941). او نقیضه‌ای (فارس) بر کمدی ساخت. این‌که از ما چگونه خنده می‌گرفت را می‌توان بر بلندایی بحث کرد. این «نقیضه‌»ها او را جاودانه کرد. چگونه‌ است که تاثیر قهرمانان‌اش بر تارانتینو، لینچ، اسکُرسیسی و شریدر پیدا می‌شود؟

چنین تازگی‌ای است که هر مکتبی در نظریه‌پردازی رخ کرد سری هم به هاکس زد، تنها فمینیست‌ها نبودند. کتاب‌هایی که به‌تازگی در موردش نوشته شده‌اند آغازی بر راهی است که او کم‌تر از صد سال پیش و با نخستین فیلم‌‌اش، راه افتخار (1926)، گشود. امروزه (2021 م.) در برابر این طراوت هر سینمادوست و سینماگری وسوسه می‌شود ادای احترام کند و به او خوشامد بگوید. جمله‌ای که لازم است در هر بار بازگشت به سینما و سال‌ها بعد از مرگ‌اش دوباره به او تقدیم کرد: تبریک می‌گم آقای هاکس … ورودتون به سینما رو تبریک می‌گم.


[1]              نقل قولی از او هست که تنها تعداد اندکی داستان وجود دارد و بقیه تکرار آن‌ها هستند.

[2]             نک تقسیم‌بندی سینمایی از همین قلم. هم‌چنین بخش وسترن در همین کتاب.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *