حیوانات و سینما

با مرگ”راجا”، فیل مقدس بوداییان سریلانکا، پیوند هویت انسانی با تصویرِ حیوانات دوباره بهانه‌ای برای پژوهش‌گران و نظریه‌پردازان شد. چرا انسان خود را با تصویر حیوانات می‌سنجد؟

انسان از دیرباز تصویر حیوانات را جستجو می‌کرد. اگر تاریخ سینما براساس “تاریخ بینندگی” نوشته شود، می‌توان چنین سنجید که نقش‌‌های نخستین انسان بر دیواره‌‌ی غارها خالی از تصویر بشر است: انسان خود را نمی‌کشید. بعدتر نیز انسان‌ها در جای جای جهان از پر پرندگان تا کاسه‌ی سر گاوها برای تزیین خود استفاده کردند. این مرتبه‌ا‌ی بلند برای عالی‌مقامان بود.

در قرن بیستم، فیلم‌ها بازتولید تصویر حیوانات شدند. در وسترن‌، گاوچران را با استوره‌ی یونانی، سانتور، که نیم‌تنه‌اش اسب است مقایسه کرده‌اند. اسب وجهی از وقار در سینماست. اسب تنها نبود. گرگ‌ها پایه‌ی انسان‌های گونه‌ی وحشت شد: گرگ‌نماها. کسانی‌که به‌یک‌باره تصویرشان تغییر می‌کرد. در ابتدای ۲۰۰۱ (۱۹۶۸) استنلی کوبریک انسان‌های میمون‌نما را به پرواز سفینه‌ها پیوند زد. در انیمیشن‌ها حیوانات یکه‌تاز شدند. آنان اجازه داشتند که قهرمانی به‌جای ما/بینندگان باشند. آیزنشتاین، چاپلین و مخملباف،‌ تصویر دام را با انسان مقایسه کردند. روبر برسن از الاغی،‌ بالتازار،‌ فیلم داستانی ساخت و آن را اگزیستانسیالیسم، مکتب اصالت بشر،‌ محک زدند. بونوئل در تمامی فیلم‌های‌اش حیواناتی داشت که به‌یک‌باره در صحنه ظاهر می‌شدند. برادران مارکس از حیوانات کمک می‌گرفتند: شترمرغ‌ها، فُک‌ها …

هرچند بعد از جنگ دوم جهانی، با مهاجرت از زندگی روستایی و گسترش شهرهای بزرگ در دنیا تلاش شد تا نقش حیوانات و تصاویرشان کم‌رنگ شود، اما بعدتر و با زندگی‌های تک‌نفره بیش‌ از پیش حیوانات اهلی مهمان خانه‌ها شدند. در روستاها که مهمان بودند.

انسان‌های نیم‌کره‌ی شمالی زمین با لباس پوشیدن از تصویرجویی در حیوانات فاصله گرفتند، هرچند که با نظریه‌ی فرگشت (تکامل) ما در دوره‌ی میمون‌پنداری به‌سر می‌بریم. مستندهای زیادی را با اشتیاق می‌بینیم که در آن اجدادمان را اورانگوتان و شامپانزه می‌نامند. اما پیش‌تر انسان را با موجودات دیگر می‌سنجید، با دام‌ها، زنبورها ….

انسان تصاویر حیوانات را در زندگی شهری هم تقلید می‌کند. امروز خودرویی که سوار شده‌اید شبیه سگ یا گربه نبود؟

📑 برگرفته از مدخل حیوانات در بخشِ گونه‌ی طبیعتِ کتابِ هفت گونه سینما – جلد چهارم نوشته‌ی علیرضا کاوه (دردست تالیف)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *