چاپلین و روشنایی‌های شهر

“وقفه” در گونه‌ی کمدی به معنى کشاندن جهان پیش روى ما به یک كنش مركزى است و بعد ساده كردن یا بى‏اهمیت كردن آن از نظر بروز خطر كه هر پایانى براى آن مطلوب جلوه كند. هم‌چون خواب‏‌هاى ما كه همیشه به‌نظر بى‏‌پایان رها مى‌‏شوند. تمام آن‌چه در آثار كمدى به شكل حادثه یا شلوغ بازى بروز مى‌‏كند، بهانه‌‏اى براى ایجاد وقفه است. چاپلین در روشنایى‌‏هاى شهر (۱۹۳۱) این‌سان به‌نظر مى‌‏رسد.

در روشنایى‌‏هاى شهر دو پارگى آثار چاپلین دیگر روایت ارجاعی ندارد. در ابتداى فیلم و زمانى‌كه بر مجسمه‌ی سفید خوابیده است، تضاد سفیدى با لباس سیاه دیده می‌‏شود و این تضاد هم‌چون دیگر آثار او نیست كه از نمادها و عناصر براى هجوى مهاجم و بیانى ادبى استفاده مى‌‏كرد. جلوه‌‏اى از بینایى و نابینایى، مستى و هوشیارى، در كلیت فیلم است. روز و شب در این اثر در این مسیرند و این فیلم نشان مى‏‌دهد كه از جمله‌ی بهترین صحنه‌‏هاى شب در گونه‌ی كمدى از آن چاپلین است: جایى كه مى‏‌كوشد براى مرد مست دلیلى بیاورد تا به زندگى ادامه دهد و خودكشى نكند و البته توجیهى نمى‌‏یابد، چرا كه چند دقیقه پیش خود او کامل امیدش را از دست داده بود. مستى و هوشیارى مرد هم این‌سان است و چون موقعیت انسانى زیبایى در دوستی تصویر مى‌‏كند، چون آینه‏‌اى خود را در آن مى‌‏بینیم كه در خوشحالى و اندوه چگونه دو شكل از رابطه با فردى ثابت را پیش مى‏‌گیریم. برگسن مى‌‏گوید كه كارى را كه خود انجام مى‏‌دهیم اگر كسى تقلید كند مى‏‌خندیم؛ و نابینایى دختر احساساتی بودن ایده‌آل چاپلینى را فراهم مى‏‌كند و پایانى دل‌نشین با گل و لبخند و كلمه‌ی «تو» از سوى دختر كه هم چاپلینى است، هم گونه‌ی كمدى و هم زیباتر از حركت‌‏هاى او به سمت افق.

چه تمهید مناسبى است مرد مست براى ساختارى شدن علاقه‏مندى چاپلین به چند هویتى قهرمان‌اش [خودکامه‌ی بزرگ (۱۹۴۰)، زایر (۱۹۲۳)]. هویت قهرمان از مهم‌‏ترین ایده‌‏هاى گونه است كه برخى حتا تا حد تعریف گونه هم از آن استفاده كرده‌‏اند. این اثر افزون بر آن، حكایت مستقل بودن جهان فیلم را هم در خود دارد، یک ایده‌ی اولیه‌یِ معمولِ آثار ِكمدىْ دخترى است كه براى مرد هم‌چون افسانه‌‏اى است و بعد مجموعه‌‏اى از وقفه‌‏ها -شبیه آشنایی در زمان مستی یا مشت‌زنی…- كه همه به فضایى دوست‌داشتنى مى‌‏انجامند و ما این یقین را داریم كه هنجار حاكم بر فیلم حكایت از حقانیت همه‌ی آدم‌‏هاست. این را بدون پایان خوش هم‌ می‌توان متصور بود.

📑 برگرفته از بخش کمدی در کتاب هفت گونه سینما/جلد نخست – نوشته‌ی علیرضا کاوه

ژانرهای سینمایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *