«فارابی – زیبایی‌شناس و نظریه‌پرداز هنر»
فارابی یکی از نخستین کسانی بود که دربارهٔ هنر، نه به عنوان وسیله‌ای برای نیایش یا طرب، بلکه به عنوان یک موجودیت زیبا سخن گفت.
او در کتاب الموسیقی الکبیر این هنر را مجزا از نیایش و آیین مورد بررسی قرار داد.
بررسی او وابسته به مؤلفه‌های درونی هنر بود و برخلاف سنت معمول در شرق،
از موسیقی به عنوان ابزار سخن نگفت.
او یک سنت‌شکنی مهم نیز در معرفت شرقی انجام داد:
پیش از او همهٔ نویسندگان خود را به موقعیتی با ثبات و مقدس وصل می‌کردند،
در حال شرح اثری که از موقعیتی مسلط و قدسی ریشه می‌گرفت.
اما فارابی اثر موسیقایی را با توجه به الگوهایی بررسی کرد.
او ریاضیات را در میان علوم نشاند؛ کاری که تأثیر عظیمی بر جهان اندیشه گذاشت،
و اندیشهٔ او دربارهٔ نسبت و عدد بعدها در قرون میانه، در تکوین نظریه‌های موسیقی و نت‌نویسی در غرب اثر گذاشت.

هرچند پیش از او ارسطو گامی بلند برای آغاز نظریه‌پردازی در کتاب بوطیقا (فن شعر) برداشته بود،
اما کار فارابی از بسیاری جهات مستقل از ارسطو است.
ارسطو گونه‌های تقلید را در ساختار کلمات (لوگوس) تحلیل می‌کرد —
چیزی که در زمان نهضت یونان باستان امری معمول بود؛
دوره‌ای که زبان و واژگان، قدرت مفهومی می‌یافتند و فیلسوفان آن را بسط می‌دادند.
اما فارابی بررسی اندام‌وارهٔ هنر موسیقی را به عنوان دانشی مستقل آغاز کرد.
او اعداد را پایهٔ کار موسیقی قرار داد،
و این رویکرد متفاوتی نسبت به سنت یونانی بود.

هرچند پیش از او فیثاغورس و بطلمیوس در رسالهٔ هارمونیکا چنین رویکردی در مورد موسیقی نشان داده بودند،
اما ابعاد کار فارابی از اساس متفاوت بود.
او موسیقی را در میدان ریاضیات بررسی می‌کرد،
اما پدیدهٔ احساسات و بیان حال را نیز در آن می‌گنجاند.
این نگرش را می‌توان در امتداد سنت هندی نیز دید، هرچند تماس مستقیم او با آن سنت روشن نیست.
کار سترگ فارابی پیوند دادن مفاهیم شرقی با تلاش‌های یونانی بود.
از این دید، کار فارابی را می‌توان نقدی بر تفکر یونانی دانست.

اما کاری که فارابی در زمانهٔ پر از خشونت مقدس انجام داد،
از اساس قابل مقایسه با فضای بالندهٔ فرهنگی یونان باستان نیست.
سرنوشت حلاج پیش از فارابی و سهروردی پس از او یادآور می‌شود
که کار درخشان او در قبولاندن افکارش و فراهم‌کردن امکان انتشار و توزیع گستردهٔ آثارش،
خود هنری بی‌نظیر بوده است.
او زادهٔ فلات ایران بود و به عربی — به عنوان زبان علمی زمانهٔ خود — نوشت.
او نمی‌توانست به صراحت قدرت را نقد کند؛
از این‌رو به درک عمیق از اهمیت نظریه در هنر رسید —
چیزی که می‌توانست ساده‌تر و برای همه سخن بگوید.
افکار او را دانشمندان زمان، صاحب‌منصبان و مردم عادی از آنِ خود دانستند،
و این راز موفقیت یک نظریه‌پرداز است:
که فارغ از حواشی، به بیان جدید خود و تغییر سازمان و سازه‌ها برسد.

فارابی شاید نخستین کسی بود که از ادراک و دریافت در تجربهٔ هنری سخن گفت؛
در معنایی پدیدارشناسانه می‌توان او را پیشگام فهم «دریافت» به عنوان جوهر ادراک زیبایی دانست.
قرن‌ها بعد، پدیدارشناسانی چون کانت و هوسرل این رویکرد را در قالبی فلسفی بازآفریدند.
فارابی موسیقی را با دریافت سنجید.
برای درک عظمت کار او کافی است به کتاب‌های قرن بیست‌ویکم در فرهنگ‌های زیبایی‌شناسیِ دانشگاه‌های بزرگ دنیا رجوع کنیم و ببینیم که نظریهٔ دریافت یا بینندگی تا چه اندازه در حاشیه مانده است.
فارابی نگاه به سوژه و ابژه را پیش از کانت،
از موقعیتی که در بررسیِ منشأ اثر داده می‌شد،
تا حد توان به دریافت‌کنندهٔ اثر و منتقد آن منتقل کرد —
حرکتی که بعدها کانت در «امر زیبا» نهادینه کرد:

زیبایی نه آن چیزی است که در اثر هنری نهفته است،
بلکه آن چیزی است که من تشخیص می‌دهم.

این من در آثار فارابی در شرق به‌قدری ناپیداست که می‌توان گفت او نخستین کسی بود که آن را آگاهانه به میان آورد.
آثار شرقی پیش از فارابی امضا نداشتند.
کسانی که خود را مبدع نظریه‌ای می‌دانستند، ادعا می‌کردند که این نظر را از سرچشمه‌ای مقدس منتقل می‌کنند،
و این افتخار ایشان بود؛
چیزی که موجب می‌شد دیگران از ایشان پیروی کنند.
اما فارابی، به سنت نویسندگان یونان باستان و به تأثیر از نهضت ترجمه در بغداد،
چنان نوشت که خواننده صدایی مستقل و انسانی می‌شنود.
این صدای مستقل، به آنچه افلاطون و ارسطو «هنر» می‌نامیدند نقدی پنهان داشت.
فارابی برخلاف افلاطون، نه‌تنها هنرمند را از آرمان‌شهرش بیرون نکرد،
بلکه توصیفش از شخصِ نخست آن جامعه، چیزی نزدیک به هنرمند بود.
او نه‌تنها همچون ارسطو هنرمند را موظف به تقلید نکرد،
بلکه با قرار دادن موسیقی در کنار دیگر سامانه‌های دریافتی انسان از اکتشاف جهان،
به شکلی غیرمستقیم از هنر دفاع کرد.

او، برخلاف پیشینیان و پسینیانش تا رنسانس،
هنر را موظف به هیچ هدف بیرونی نکرد.
کتاب او در حال بررسی موسیقی است —
نه چیزی فراتر و نه تلاشی برای توجیه قدرت.

📗 مدخل «فارابی – زیبایی‌شناس و نظریه‌پرداز هنر» برای درج در جلد چهارم کتاب «هفت گونه سینما» اثر علیرضا کاوه.